در این جنگ های نیابتی اسحاق یا اسماعیل که قربانی نمی شدند!
چاقو در بهت بره ها رنگ خون می گرفت
چشم ها باز در لحظه ی آخر
جوری که مرا مبهوت می کردی از زیبایی
قلبی که از جا کنده می شد
تسلیم محض در فلج خواب
که نمی روی از رویاهام به هیچ قیمت
قلبی که دیگر نمی زد
وقتی برای مستی ساعت ها
که از شبانه روز سرریز می شدند
خون ها که سرازیر جنگ های نیابتی
و جناس وارونه ی قوچ و چاقو
۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
#غلامرضا_نصراللهی_شعر
#شعر_امروز
برچسب : نویسنده : ghn92o بازدید : 118